\چگونه مي توانيم شخصيت و آينده بچه هاي خود را پيش بيني کنيم

?. اگر کودک خود را در دوران نوزادي زياد حرکت دهيد يا آن را دا ئما بالا وپايين بيندازيدويا زياد در گهواره تکان دهيد کودک شما در ايينده ورزشکار يا خلبان يا راننده و کلا به کارهاي هيجاني و پر حادثه روي خواهد اورد

اگر کودک شما پستانک يا شيشه شير را زياد نگه دارد و ان را به زور از دستش در آوريد در اينده داري شخصيتي خسيس ومال جمع کن وبه شغل جاسوسي با دلالي يا خبر نگاري روي مي اورد

اگر کودک شما زياد گاز مي گيرد اين را بدانيد که در اينده داراي شخصيتي خشن وجنگجو شده و به شغل هاي چون قصابي و ( پول واده..پول چي!؟!!!!!!

 اگر کودک شما آب دهن خود را بيرون مي ريزد در اينده به شغل مدد کاري روي خواهد اورد

اگر کودک زياد پستانک را بمکد در اينده در نوشيدن و خوردن و... خلاصه در هر چيز زياد افراط مي کند

اگر کودک زياد دهان خود را ببندد در بزرگي گوشه گير و محتاط مي شود

اگر کودک شما هر شيئي که در دستش مي افتد زياد نگه مي دارد و حاضر نمي شود ان را رها کند در بزرگي فردي ميشود که قدرت تصميم گيري براي خريد يا فروش وسايل خانه خود را ندارد

مادران هم بياد داشته باشند که کودک خود را براي دفع مدفوع تنبيه نکنند چون در اينده فردي خالي بند و ولخرج وبي قيد و بند مي شوند

حالا اگر مي خواهيد کودک خود را دانشمند کنيد از کودک خود براي دفع ادرار خواهش کنيد وبعد از دفع مدفوع به او جايزه بدهيد در اين صورت کودک فکر کرده که مدفوعش داراي ارزش است و در ايينده براي راضي کردن مردم دست به اختراع يا فردي بخشنده خواهد شد البته يادتان باشد اگر زياد هم اسرار .کنيد کودک فکر کرده با دفع ادرارش چيزي گرانبها را از دست مي دهد و ممکن است در اينده خسيس شود

شايد بارها برايتان پيش آمده باشد در مکاني تنها نشسته ايد ناگهان يک نداي دروني به شما مي گويد:"زودتر به منزل رويد کسي در منزل منتظر شماست

شما هم به منزلتان بر ميگرديد با تعجب مي بينيد دوستتان در منزلتان به انتظار شماست ياشما درايد به کسي فکر مي کنيد در ان لحظه همان فرد به نزد شما مي ايد(اين مثال را براي آن بيان کردم که بسياري از شما ها با همچين موردي روبرو شديد)خوب دوستان شما اينگونه موارد را چگونه تشبيه مي کنيد يا جواب شما در اين گونه موارد چيست؟

صاحب نظران و دانشمندان هر کدام در اين موارد راهي براي تحليل و اثبات ان پيش رو گرفته اند اما من در اين جلسه بحثي را مطرح مي کنم که به نطر خيلي ها به موارد .بالا ربط دارد 

اما برويم سر اصل مطلب : در بيشتر مباحث متافيزيک انسان به سه قسمت تقسيم مي شود 1-جسم 2-روح3-قسمتي مابين جسم و روح (پريسپري)

در رابطه با جسم و روح محققان هندي دست به يک سري تحقيقات زدند که در پايان به اين نتيجه رسيدند که جسم وروح ادمي هر کدام در قالب جدا از هم قرار دارند و براي تامين خواسته هاي خود بين انها هيچگونه توافق ويکپارچگي وجود ندارد پس ما به اين نتيجه مي رسيم که براي ارتباط بين اين دو نياز به يک واسطه داريم که از جنس هر دو باشد و هر دو را به هم ارتباط دهد و ميان اندو قرار گيرد اما اين واسطه چه نام دارد نام اين موجود در ملل وعقايد مختلف عنوانهاي متفاوتي دارد مثلا قالب مثالي- .همزاد -هاله ودر ميان ايرانيان باستان ان را بعنوان "فروهر" مي شناختند اما امروزه در بين محققان بيشتر بنام"پريسپري" شناخته شده تر است 

سوالي که در اينجا مطرح مي شود اين است جنس پريسپري از چيست و چه کار ها مي تواند انجام دهد؟!

پريسپري حد واسط روح وجسم است داراي جسمي بسيار لطيف و رقيق وشفاف و خوشبوي دارد که هنگام خواب طبيعي ياهنگام خواب مصنوعياز بدن خارج مي شودو .در فضا به هر جا مي رود وسرک مي کشد

اما پريسپري کاملا شبيه خود ماست يعني قيافيه مثل ما دارد حتي بعضي ها معتقدند که داراي گوش قلب معده دست وپا و.... هست پريسپري داراي حواس شبيه حواس ماست با اين تفاوت که حواسهاي او خيلي از ما قوي تر است و يعني چيزهاي را که ما نميبينيم او ميبيند چيزهاي را که نمي شنويم او مي شنود زمان براي او معني ندارد يعني در هر لحظه که بخواهد در هر مکان و جا حاضر مي شود 

در يک لحظه در دو مکان مجزا مي تواند باشد پريسپري جسم را بوسيله تارهاي نامرعي به روح وصل مي کند زماني که اين تارها از هم گسسته مي شوند جسم ما از بين مي رود (مردن) زماني که ما در خوابيم پريسپري به عوالم ديگر سفر مي کند حال اگر در لحظه بيدار شدن او نتواند بخوبي به جسم برگردد ويا در هنگام بر گشت .تعدادي از تارهاي نامرئي پاره شوند ما دچار بيماريهاي رواني يا جنون مي شويم

 شيخ عطار در اغاز کتاب تذکره اولياء چندسطر در باره سخن مشايخ مي نويسد که خواندني است چون از قران و احاديث گذشتي سخني بالاي سخن مشايخ طريقت نيست که سخن ايشان نتيجه کار و حالست نه ثمره حفظ و قالست و از عيانست نه از بيان است واز اسرار است نه تکرار است واز علم لدني است نه از علم کسبي است واز جوشيدن است نه از کو شيدن حبيب عجمي : روزي زني پسرگمشده اش رااز حبيب خواست گفت برودر خانه است وقتي زن به خانه برگشت پسرش را که يکسال گمشده بود در خانه ديد پسر گفت من هم اکنون در کرمان بودم بادي بيامدو من بدينجا اورد . ابراهيم ادهم روزي ازابراهيم پرسيدند نشان و علامت مردي که به کمال رسيده باشدچيست؟جواب داد و گفت چنين است که اگر به کوه بگويد برو کوه شروع به رفتن کند در همان لحظه نا گهان کوه شروع به حرکت کرد ابراهيم گفت به کوه با تو نبودم مثال زدم . ميگويند شبي منصور حلاج با هفتاد نفر از مريدان خود بکوه و دير بيت المقدس رفت قند يلها را براي روشن کردن اماده کردن منصور با انگشت سبابه اشاره به قنديلها کرد نوري از انگشتان بيرون امد و چهارصد قنديل با اشاره انگشت روشن شد. رياضت کشيدن منصور حلاج . منصور حلاج مدت يک سال درمسجد مکه زير افتاب سوزان و باران بدون تکلم با احدي مي نشست و خوراک ويلقمه ناني و کوزه ابي که مريدان وي براش مي اوردن منصور حلاج معتقد بود که با رياضت کشيدن و تربيت نفس ....انسان بجاي مي رسد که تبديل به سازنده جهان ميشود و فقط خدا را مي بيند