تله پاتی
شيخ عطار در اغاز کتاب تذکره اولياء چندسطر در باره سخن مشايخ مي نويسد که خواندني است چون از قران و احاديث گذشتي سخني بالاي سخن مشايخ طريقت نيست که سخن ايشان نتيجه کار و حالست نه ثمره حفظ و قالست و از عيانست نه از بيان است واز اسرار است نه تکرار است واز علم لدني است نه از علم کسبي است واز جوشيدن است نه از کو شيدن حبيب عجمي : روزي زني پسرگمشده اش رااز حبيب خواست گفت برودر خانه است وقتي زن به خانه برگشت پسرش را که يکسال گمشده بود در خانه ديد پسر گفت من هم اکنون در کرمان بودم بادي بيامدو من بدينجا اورد . ابراهيم ادهم روزي ازابراهيم پرسيدند نشان و علامت مردي که به کمال رسيده باشدچيست؟جواب داد و گفت چنين است که اگر به کوه بگويد برو کوه شروع به رفتن کند در همان لحظه نا گهان کوه شروع به حرکت کرد ابراهيم گفت به کوه با تو نبودم مثال زدم . ميگويند شبي منصور حلاج با هفتاد نفر از مريدان خود بکوه و دير بيت المقدس رفت قند يلها را براي روشن کردن اماده کردن منصور با انگشت سبابه اشاره به قنديلها کرد نوري از انگشتان بيرون امد و چهارصد قنديل با اشاره انگشت روشن شد. رياضت کشيدن منصور حلاج . منصور حلاج مدت يک سال درمسجد مکه زير افتاب سوزان و باران بدون تکلم با احدي مي نشست و خوراک ويلقمه ناني و کوزه ابي که مريدان وي براش مي اوردن منصور حلاج معتقد بود که با رياضت کشيدن و تربيت نفس ....انسان بجاي مي رسد که تبديل به سازنده جهان ميشود و فقط خدا را مي بيند
شيخ عطار در اغاز کتاب تذکره اولياء چندسطر در باره سخن مشايخ مي نويسد که خواندني است چون از قران و احاديث گذشتي سخني بالاي سخن مشايخ طريقت نيست که سخن ايشان نتيجه کار و حالست نه ثمره حفظ و قالست و از عيانست نه از بيان است واز اسرار است نه تکرار است واز علم لدني است نه از علم کسبي است واز جوشيدن است نه از کو شيدن حبيب عجمي : روزي زني پسرگمشده اش رااز حبيب خواست گفت برودر خانه است وقتي زن به خانه برگشت پسرش را که يکسال گمشده بود در خانه ديد پسر گفت من هم اکنون در کرمان بودم بادي بيامدو من بدينجا اورد . ابراهيم ادهم روزي ازابراهيم پرسيدند نشان و علامت مردي که به کمال رسيده باشدچيست؟جواب داد و گفت چنين است که اگر به کوه بگويد برو کوه شروع به رفتن کند در همان لحظه نا گهان کوه شروع به حرکت کرد ابراهيم گفت به کوه با تو نبودم مثال زدم . ميگويند شبي منصور حلاج با هفتاد نفر از مريدان خود بکوه و دير بيت المقدس رفت قند يلها را براي روشن کردن اماده کردن منصور با انگشت سبابه اشاره به قنديلها کرد نوري از انگشتان بيرون امد و چهارصد قنديل با اشاره انگشت روشن شد. رياضت کشيدن منصور حلاج . منصور حلاج مدت يک سال درمسجد مکه زير افتاب سوزان و باران بدون تکلم با احدي مي نشست و خوراک ويلقمه ناني و کوزه ابي که مريدان وي براش مي اوردن منصور حلاج معتقد بود که با رياضت کشيدن و تربيت نفس ....انسان بجاي مي رسد که تبديل به سازنده جهان ميشود و فقط خدا را مي بيند